ریتم آهنگ

فرم نوشتار و زبان در نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه

فرم نوشتار و زبان در نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه

فرم ها و بحران ها. بررسی نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه و فرم نوشتار و زبان آن.
الهام فرد

 

«غمگینم
احساس می‌کنم آینده بی‌امیده و نمی‌شه چیزی‌رو بهتر کرد
خسته‌ام و ناراضی از همه‌چیز
به‌عنوان یک انسانْ شکست‌خورده‌ای تمام‌عیارم
گناه‌کارم، دارم تقاص پس می‌دم
دوست دارم خودم رو بکُشم
پیش از این می‌تونستم گریه کنم، اما الآن کارم دیگه از اشک گذشته
علاقه‌ام رو به آدم‌های دیگه از دست داده‌ام
نمی‌تونم تصمیم بگیرم
نمی‌تونم بخورم
نمی‌تونم بخوابم
نمی‌تونم فکر کنم
…»
***
نشانگان: بی غذایی، بی خوابی، بی حرفی، بدون رانه های جنسی، ناامیدی، می خواهد بمیرد.
تشخیص: سوگ پاتولوژیک.

سراترالین، ۵۰میلی گرم، بی خوابی حاد، اضطراب شدید، بی اشتهاییِ عصبی(کاهش وزن تا ۱۷ کیلوگرم)، افزایش خیالات خودکشی، قصد و برنامه ریزی برای آن. درمان های تالی قطع گردید.

***
گسستن از نقطه ی
ناخوشی
ناپذیرفتنی
ناامیدی
نفوذناپذیری
نامرتبط
هتّاک
مُرتد
نابخشوده
من نمی توانم تصور کنم
                       (به وضوح)
که روحی یکه
              می تواند
                      می خواسته
                             می باید
                                  یا می خواهد

«دكترهاي مرموز، دكترهاي معقول، دكترهاي عجيب و غريب، دكترهايي كه فكر مي كني اگه مدرك و دليلي بهشون نشون ندي مي شي جزء مريضاي لعنتي شون، دكترهايي كه سوالاي يك جور مي پرسن. كلمه ها رو توي دهنم مي چپونن، درمان هاي شيميايي براي دلتنگي هاي ذاتي تجويز مي كنن و قيافه هاي موجه به خودشون مي گيرن تا اون لحظه اي كه من بخوام براي تو ضجه بزنم، براي تو، تنها پزشكي كه تا الان داوطلبانه لمس كرده منو، كه توي چشم هاي من نگاه كرده، كه به طنز تلخم با صدايي كه انگار از ته يك قبر تازه كنده شده بيرون مي اومده خنديده، كه وقتي سرم رو از ته تراشيدم منو دست انداخته، كه بهم دروغ گفته. بهم گفته از ديدن من خوشحاله. من بهت اعتماد كردم، عاشقت شدم و اين تقصير تو نيست كه داري آزار مي دي منو. فقط اين دروغ هاي شرم آور توان كه به لباس مبدل تجويزهاي پزشكي دراومدن و دارن منو داغون مي كنن…
…»
آنچه در ابتدای این مقاله آمده برش هاییست از نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ آخرین نمایشنامه ی سارا کِین (Sarah Kane؛ ۳ فوریه ۱۹۷۱ — ۲۰ فوریه ۱۹۹۹)، نمایشنامه نویس انگلیسی. نمایشنامه نویسی نابغه، مستعد، تحصیلکرده و صاحب سبک که در طول زندگی کوتاهش، توانست درست یا غلط، طرحی نو دراندازد؛ و زبان و فرم جدیدی را به ادبیات دراماتیک جهان، هدیه کند. در این جهان سارا کِینی دیگر خبری از بوطبقای ارسطو، کلافگی های افلاتون، اصول زیبایی شناسی مِن باب لذت و آموش، هرم فریتاگ، تئاتر چین و ژاپن و هند، جملات شکسپیر و چخوف و لوکاچ و هگل و لسینگ و دیگران نیست. خبری از قواعد درام نویسی و زبانِ رایج آن نیست. در این نمایشنامه شما با ساختار جدیدی مواجهید که هم عصبانی تان می کند و هم غافلگیرتان. بحرانی که افتاده به جان فرم های رایج نمایشنامه نویسی و کن فیکونشان کرده. سایکوسیس نمایشنامه ای با چهارچوب، زبان و محتوایی تازه است، که خِر آدم را می چسبد و شوکه اش می کند.
سارا کین، نویسنده ی جوان نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه، در فوریه ی ۱۹۹۹ و دو هفته پس از تولد بیست و هشت سالگی اش، و تنها چندروز پس از اضافه کردن آخرین اصلاحات به این نمایشنامه، به اندیشه هایش جامه ی عمل پوشاند و دست به خودکشی زد. جنازه ی او را درحالی که خودش را با بند کفشش در رختشوی خانه ی بیمارستان روانی دار زده بود، پیدا کردند.
سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه متنی مثله شده است؛ زبانی شرحه شرحه که ملغمه ایست از مونولوگ، دیالوگ، شعر، سکوت ها، صفحه های سفید، ارجاعات به متون مقدس و اساطیری، شعرها و ترانه های عامیانه، خطابه ها، سولیلوگ، اعداد، جملات قصار و …. . ملغمه ای که به گمانم نشان دهنده ی وضعیت ذهن پریشان سارا، و همچنین ذهن التقاطی بشر امروز است.
این نمایشنامه متنی دارد که هم در فرم و هم در محتوا، تکه تکه و در عین حال بدیع است. چینش اعداد، واژگان و پاراگراف ها به گونه ایست که تا به حال نظیرش را در درامی ندیده ایم(حداقل من ندیده ام). شیوه ای تازه در نمایشنامه نویسی که اجراکنندگان و تماشاگران را توامان، دچار چالش می کند. همانطور که در درام خشونت گفته شده، این نمایش یقه ی مخاطبش را می گیرد تا او را متوجه خودش و پیامش کند.
این نمایش، این دفترچه ی خاطرات یک ذهن هزاران تکه شده که بسیار فراتر از معنایِ مفهمومِ تجربه ی زیسته است، نمایانگر زندگی و ذهن جوانان عصر پست مدرنیته هم است. جوانانی که طعم صلح را نه در خود و با خود، و نه در جامعه ای که در آن زندگی می کنند، و نه در اخبار، نچشیده و انگار هرگز نخواهد چشید. عصری که برخلاف عصر مدرنیته که بعد از دوره ای جنگ، شاهد دوره ای از صلح و آرامش بودیم، از پس هر جنگ، ناظر جنگ دیگری است. سارا فرزند خلف همین عصر و سیستم و زمانه است. زمانه ای که آدمی را خواه ناخواه، اگر با موج ها همراه نباشد، چاپلوس و سالوس صفت نباشد، به قهقرا خواهد برد. سوالی که ذهن  مرا بسیار به خودش مشغول کرده این است: چرا با همه ی مثله بودن، پراکندگی، ناپایداری و خلاء های اینگونه درام ها و داستان ها و فیلم ها،  باز هم با دیدن و خواندنشان جذبشان می شویم؟ و یا حداقل من و امثال من جذبشان می شویم؟ با آن ها احساس همدردی می کنیم و در انتهای داستان به فکر فرومی رویم، بر خودمان آوار می شویم و سکوت می کنیم؟
شاید پاسخش را بتوان در جامعه ای که زیستگاه ماست یافت. همین زیستنگاه برعکس حیات وحش که عادلانه اس، پاره پاره و سالوس پرور و کشنده ی استعدادها و شورها و عشق هاست؛ جامعه ای پر از سوراخ و سردرگمی. پر از ناپایداری و عدم اعتمادها و سردردها و ترس ها و ناامیدی ها. جامعه ای که عشق در آن همچون فرارترین ماده های شیمیایی، همچون سدیم و گالیم و استون به محض قرارگرفتن در محیط تغییر ماهیت می دهد و می پرد.
«سکوتی طولانی؛ وقفه‌ای در سکوت و سپس سکوت بسیار طولانی‌تر. این سکوت‌ها سایکوسیس۴:۴۸، روایت می‌کنند. نمایشنامه‌ای پاره‌پاره که هم در شکل ظاهری و هم در محتوا به نام خود وفادار است؛ جنونی به‌وقت بامداد. این نمایشنامه سیر درونی ذهن یک کارکتر روانپریش را روایت می‌کند. هذیان‌گویی ها و جر و بحث‌ها با روانشناسان و صداهای واقعی یا ساختگی درونش را نمایش می‌دهد. این نمایشنامه هیچ شخصیت، پیشنهاد اجرایی و دستور صحنه ی صریح و مشخصی ندارد؛ و در واقع سبک نمایشنامه ی قبلی کین، ویار را ادامه می دهد».(۱٫عرفان خلاقی؛ مقدمه سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه؛ نشر بیدگل). نمایشی که تمام تلاشش را می کند تا معیارهای رایج زبانی به سخره بگیرد و با چالش مواجه کند. پراکندگی، آشوب، بی نظمی و بی سر و تهی جملات، باب تازه ای بود در زبان نمایشنامه نویسی. بابی که در زمان حیات نویسنده موجب نوشیدن توهین ها و هجمه ها و گاهی تعریف ها و تشویق ها شد؛ و در بعد از خودکشی اش در رختشوی خانه ی تیمارستان با بند کفش هاش، بیانگر نبوغ والای نویسنده.
سخت است تصمیم بگیریم سایکوسیس ۴:۴۸ نمایش نامه است یا شعر یا وصیت نامۀ ساراکین و یا هذیان های بی هدف رو حی افسرده و تب دار.
«وجود مرزی واضح و آشکار میان هنرها باعث می‌شد که مثلاً ویژگی سیالیت ذهن تنها در ادبیات غیردراماتیک کاربرد داشته باشد؛ اما در دوران پست‌مدرن هم‌زمان با کم‌رنگ شدن مرز میان هنرها، سیالیت ذهن به ادبیات دراماتیک هم راه پیدا کرد. صحنه‌ی صفحه ۱۷ نمایشنامه‌ی سایکوسیس ۴:۴۸ مثال خوبی از این مورد است. دور از ذهن نیست که سارا کین با جیمز جویس آشنا باشد؛ چراکه شباهت زیادی میان سایکوسیس ۴:۴۸با اولیس وجود دارد. سیالیت ذهن به نوعی آخرین تلاش در راستای زیباشناختی کردن تکثر معناییست».(۲٫حجت سلیمی؛ مجله آوانگارد)
سایکوسیس همچون نامش، نمایشنامه‌ای غیر معمول با ساختاری بهم‌ریخته است که نمی‌توان برای آن موضوع یا هویت مستقلی تعریف کرد. می‌توان گفت سارا کین در این اثر خواننده را در مواجهه با یکی از غریب‌ترین و سخت‌ترین متون نمایشی قرار می‌دهد. چه در خواندن و چه در اجرا. برخلاف سایر درام ها که با یکپارچی هرچند ظاهریشان، کار اجراکنندگان و تماشاگران را راحت کرده اند، این نمایشنامه به قول معروف، یقه ی تماشاگران و اجرا کنندگانش را می گیرد تا خودش را به آن ها بفهماند. و بی این درگیری و دست به یقه شدن و تنفرها و سردردها نمی شود سایکوسیس را فهمید. زبان تازه ی این نمایش، بحرانیست که به جان فرم های امن دراماتیک عصر ما افتاده. آن هم از جانب دختری که به زحمت ۲۸ سالش می شد.
سایکوسیس ۴:۴۸، اثر سارا کین، نخستین‌بار در سال ۲۰۰۰ و در لندن به روی صحنه رفت. سارا کین یکی از جنجالی‌ترین چهره‌های نمایشنامه‌نویسی معاصر بریتانیا و از نویسندگان پیرو جریان «تئاتر تهاجمی» است.
سایکوسیس ۴:۴۸ ، فاقدمتن ساختمند، قطعه قطعه و با تعداد کارکترهای نامشخص بدون نام است. برخی خوانش ها، «نمایش را جستجو و اکتشاف نهلیستی ذهن زنی در آستانه خودکشی ارزیابی می کنند و آنرا متعلق به ادبیات یاس برمی شمرند. عده ای هم این اثر را مدیون افسردگی کلینیکی کین می دانند و نه بینش هنری واقعی اش».(۱٫همان) اما در هر صورت بسیاری از منتقدین هنرهای نمایشی معتقدند نبوغ و اراده ی کین در ایجاد فرم های بدیع، این اثر را به یک رقص هماهنگ شاعرانه بدل کرده است.
دیوید گرگ، دوست و همکار کین گفته عنوان این نمایشنامه از ساعت ۴:۴۸ دقیقه، یعنی زمانی که سارا در حالت افسرده ی خود از خواب بیدار می شده گرفته شده. مساله برجسته و کلید در این نمایشنامه تفکر و بحث در مورد خودکشیست. به طور واضح با موضوعات و وقایع مشخصی روبرو می شویم: ترس و تنهایی، توصیه های پزشکی و آزمون های روانشاسی، تصمیم گیری در مورد مصرف دارو برای درمان افسردگی، خواسته های و علایق ذهنی افسرده، تأثیرات و اثربخشی دارو، چاق شدن و لاغر شدن، ناامیدی و یاس، خودآزاری، خودکشی و دلایل احتمالی افسردگی. مضامین دیگر که در طول نمایشنامه دیده می شود، علاوه بر افسردگی، مواردی از انزوا، وابستگی، روابط و عشق است، اما آنها پرخاشگرانه به تصویر کشیده می شود که در نهایت راه به جایی نمی برند.
کین بر تئاتر بریتانیا و البته کارگردانان بزرگ تئاتر جهان از جمله توماس اوسترمایر آلمانی تاثیر معناداری گذاشته است. سارا یکی از ارکان شیوه ای از تئاتر قلمداد می شود که بعدها توسط منتقد تئاتر بریتانیایی الکز سی یرز in-yer-face نامگذاری شد. شکلی از تئاتر که در تعاریف آمده:
«پس گردن تماشاگر را می گیرد، تکانش می دهد و پیامش را می رساند؛ پرخاشگر، تحریک کننده و جسور است، مرزهای نرمال را می شکند و ساحت خصوصی تماشاگر را خدشه دار می کند و آرامش کاذبش را برهم می زند! این نوع تئاتر فرمی از درام است که از اصول و قواعد ناتورالیستی دوری می جوید و در عین حال متاثر از تئاتر اکسپرسیونیستی است و بسیار مبتنی بر تجربه گرایی. .در این شکل تئاتر از محتوی و متریال شوک آور، رکیک، مواجه برانگیز بر روی صحنه استفاده می شود».(۱٫همان)
سارا کین، مارک راون هیل و آنتونی نیلسون سه چهره شاخص in-yer-face تئاتر هستند.
سایکوسیس دریست به سمت دنیایی تازه برای اهالی تئاتر. آن هایی که تا امروز با درام های منطقی، با زبانِ قابل فهم و نرمال دست و پنجره نرم می کردند؛ الان در دوران پست مدرن ادبی، که چراغ به دست سارا کین هاست، باید مسیر تازه ای را برای ادامه حیاط بپیمایند. مسیری که یا سر سلامت به مقصد می رساندشان، و یا مانند کین، کاری می کند که با پای خودشان به پای چوبه ی دار بروند.
آری! نمایشنامه ی سایکوسیس ۴:۴۸ دقیقه، با همه ی شرحه شرحه بودنش، بی منطقی و عاقلانه نبودنش، بحرانیست افتاده به جان فرم های موجود. راهی تازه که یا به بیراهه هدایتمان می کند، و یا ما را به افق های روشنتری برای ارتقاء ادبیات نمایشی، رهنمون می سازد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”